63.. انواع پست و گشت در پلیس راهور مشهد
پنجشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۲۷ ب.ظ
در طول خدمت خیلی از روزها بین سربازها حمایل توزیع میکردن. یک حمایل پلاستیکی که روش یک شعار نوشته بود مثلا روز تولد امامها رو تبریک میگفت و یا شهادتها رو تسلیت میگفت و حتی روز کار و کاگر هم مورد داشتیم که شعار روی حمایل بود. ما باید این بند حمایل رو وصل میکردیم به لباسمون و تیپمون ضایع میشد!

تو دوره خدمت کلا خیلی از فوتبالها رو ندیدم ولی اون سال، سالی بود که پرسپولیس
قهرمان حذفی شد و میلان
هم قهرمان ایتالیا. بعد از اون قهرمانی میلان تا به الان چند ساله که فقط یوونتوس قهرمان میشه!



چند مدل از پست دادن پلیس راهور تا اونجایی که من یادمه اینها بودن:
1. تک پاس: که هفته ای 6 روز صبحها از ساعت 6.5 صبح تا 1.5 بعد از ظهر و عصرها از ساعت 4.5 تا 9.5 باید پست میدادن و هفته ای یک روز هم تعطیل بودن که من هم جزء همینها بودم.
2.شیفتی: سربازهای بالای یک سال خدمت وضعیت پستاشون یه خورده بهتر میشد به این صورت که یک روز در میون صبحها و عصرها پست میدادن مثلا اگه امروز صبح پست میدادن بعدازظهر استراحت میکردن و فردا صبح هم استراحت میکردن و فردا بعد از ظهر ساعت 2 میومدن پست میدادن. خود کادریها هم به همین شکل میومدن سر کار.
3. 24-24 : یعنی 24 ساعت پست میدادن و 24 ساعت هم تعطیل بودن. که به اینها گروه ضربت هم گفته میشد. یعنی با مینی بوس در سطح شهر گشت میزدن و هیچ جای ثابتی نداشتند. هر روز یک منطقه از شهر رو انتخاب میکردن برای جریمه کردن رانندها!
4. کار اداری: اونهایی که کارشون اداری بود خیلی راحتتر بودن ولی مشکل این بود که به هر کسی کار اداری نمیدادن و باید یک آشنا میداشتن. اصلا هم هیچ ربطی به درجه یا تحصیلات نداشت! البته اونهایی که کار اداری داشتن هم یک روز در میون به داخل شهر میرفتن و پست میدادن و گشت میزدن.
5. کارهای خاص: مثل آرایشگری، نظافت، دژبانی، آجودان و ...
6. شیفتی_فوق العاده: یه چیز بین شیفتی و تک پاس! یعنی مثل اطرف صبحها همش میومد و بعدازظهرها یک روز در میون. یا بعدازظهرها همش میومد و صبحها یک روز در میون! تو بخش 2 شیفتی وجود نداشت و همه یا تک پاس بودن و یا شیفتی_فوق العاده.
7. شیفت شب: اینها متاهلهای مشهدی بودن که هر روز از ساعت 8 شب تا 12 الی 2 شب پست میدادن!
من هر روز موقعی که چهارراه دانش پست میدادن میرفتم سمت دانش غربی و روی نیمکت مینشستم چون واقعا نمیشد 7-8 ساعت پشت سر هم ایستاد. دانش غربی جای خلوتی بود و کسی از رئیس روسامون از اونجا رد نمیشد. یک بار میخواستم برم برای استراحت ولی منصرف شدم و همون چهارراه دانش روی نیمکت ایستگاه اتوبوس نشستم؛ یک دفعه دیدم از پشت نیمکت صدای بلندگو میاد! ماشین سرهنگ زمانیان (شماره 2 پلیس راهور) بود که از سمت دانش غربی داشت رد میشد! من شانس آوردم که اون روز استثنائا سمت داشن غربی نرفتم وگرنه سرهنگ زمانیان منو میدید و ممکن بود برامون دردسر درست بشه.

وضعیت حقوق من هم زیاد جالب نبود. در طول خدمتم هیچ حقوقی نگرفتم و همه حقوقم رو یک ماه بعد از پایان خدمتم گرفتم. دیگه بر خلاف سال 86 فیش حقوقی نداشتیم و پولها مستقیم به حساب بانک سپه سرباز واریز میشد. برای من با درجه ستوان 3 حقوق 70 تومان در ماه بود.

و اما اگه بخواید وضعیت رسیدگی به مشکلات سربازان رو متوجه بشید این خاطره رو بخونید؛ یک روز بچه های آسایشگاه رفتن به مسئول آسایشگاه گفتن که آسایشگاه سوسک داره. فکر میکنید عزیزان مسئول چه راه حلی ارائه دادن؟ یک روز صبح جمعه ساعت 4 همه سربازها رو بیدار کردن و گفتند برید بیرون که میخوایم داخل اتاق رو سم بزنیم. پتوهاتون رو هم ببرید بیرون بشورید! به همین سادگی همون زمان محدود استراحتمون رو هم کوفت کردن و همه پشیمون شدیم از این که اصلا درباره سوسک گله کردیم! نتیجه اخلاقی: در دوران خدمت اگه هم قرار باشه مشکلی از سربازها حل بشه، مطمئنا به گونه ای حل میشه که سرباز هم کاملا اذیت بشه!
