38.. خداحافظی با ستاد فرماندهی کل ناجا
- ۰ نظر
- ۱۰۲۴ بازدید
- ۲۸ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۳۶
تو اتاق بایگانی پایور که من بودم 3 نفر دیگه هم بودن که یکیشون کادری بود و درجش هم استوار 2 بود یعنی یک درجه از ما پایینتر بود ولی در عمل رئیس ما بود و اسمش هم بابایی بود!(اسم فرمانده گروهان ما هم بابایی بود ولی اون ستوان 1 بود) 2 تای دیگه استوار یکم وظیفه بودن که شما فرض کنید اسمشون امیر و محمود بود. هر 2 بچه تهران بودن هرچند اصالتا محمود ارومیه ای بود و امیر هم ساوه ای. روزهایی که نه سرهنگ اقبال بود و نه بابایی خیلی بهمون خوش میگذشت چون عملا کاری نداشتیم و برای هم جوک میگفتیم. روز اول امیر بهم گفت که اینجا اصلا سرعت مهم نیست فقط دقت مهمه. من هم بهش گفتم خیالت راحت سرعت که عمرا ندارم ولی دقتو سعی میکنم داشته باشم. نکته دیگه ای که امیر بهم گفت این بود که کادریها کارشون به ما گیره به خاطر همین هوای ما رو دارن و ما بینشون برش داریم. یک چیز مهم دیگه که امیر بهم گفت این بود که موقعی که بیکار نشستی پشت صندلی الکی 4-5 تا پرونده بذار روی میز و حفظ ظاهر کن به شکلی که هر کی میاد فکر کنه که شدیدا مشغول کاری!
در طول چند ماهی که اونجا بودم چند نفر دیگه هم وارد اتاق ما شدن که همشون استوار وظیفه بودن و همه شون هم تهران مینشتند. یکیش 2-3 روز بیشتر با ما نبود و بعدش رفت آماد. 2 تای دیگه هم آخرین روزهای خدمت من اومدن که خیلی بچه مثبت و حرف گوش کن بودن و بعد از رفتن من همونجا موندگار شدن و راه منو ادامه دادن!
امیر 2 ماه بیشتر از محمود سابقه خدمت داشت و همیشه همینو میکوبید سرش. خلاصه اینکه خیلی باهاش کل داشت. به خاطر همین 2 ماه بیشتر همیشه بهش میگفت آشخوری! اونها 20 ماه باید خدمت میکردن ولی من به خاطر قبولی دانشگاه باید زودتر از اونجا میرفتم ولی از این قضیه فقط امیر خبر داشت.
اون زمان باشگاه پاس تهران هم مال نیروی انتظامی بود و بازیکنای سربازش هم میومدن از کارگزینی ما کارت پایان خدمت میگرفتن. قبل از اومدن من جواد نکونام کارت پایان خدمت گرفته بود و زمانی که من بودم هم پژمان جمشیدی! پژمان الان بیشتر به خاطر سریال پژمان معروف شده.